خوش آمدید
بسم الله الرحمن الرحیم
وَإِن یَکَادُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَیَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ وَمَا هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِّلْعَالَمِینَ
سه ماهگی
اولین مسافرت شمال
واکسن دو ماهگی
روز چهارشنبه 24 اسفند 90 من و بابایی شما رو بردیم پیش اقای دکتر ترکمن هم برای چکاپ ماهانه که خدا رو شکر همه چی خوب بود هم برای زدن واکسن دو ماهگی.بابایی پاهای شما رو نگه داشت تا آقا دکتر واکسن بزنه خیلی گریه کردی. بمیرم.بعدش هم قطره استامینوفن دادیم به شما و خوابیدی . خدارو شکر که تب نکردی فقط تا دو سه روز بی حال بودی و همش توی خواب ناله می کردی. انشاا.. که هیچ وقت مریض نشی پسر گلم.
یک ماهگی
گفتن اذان و اقامه در گوش پسر عسلی ما
پنجمین روز تولد
متاسفانه هنوز پنج روز از تولد بهدونه ما نگذشته بود که بخاطر زردی دو روز توی بیمارستان بستری شد. وای که چه روزای بدی بود. بمیرم... ...
اولین روز تولد
این گل قشنگ رو هم دایی جون و خاله ندا، اولین روز که برای دیدن پسر عسلی ما اومدن زحمت کشیدن آوردن. مرسی دایی محمد و خاله ندا جونم ...
سیسمونی گل پسرم
اینا دو تا عروسک خوشمل رو هم عمو فرشاد قبل از بدنیا اومدن پسرم براش خریده بودن. مرسی عمو فرشاد اینم پتوی گل پسرم ...حوله حموم... وای که چقدر من این حوله رو دوست داشتم. اینا هم لباسها و بقیه وسایل پسر نازم: ...